سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان برهنه است و جامه آن تقوا و زیورش حیا و دارایی اش فقه و میوه اش دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

هو الطیف

دوباره در شب جمعه ای دیگر دلم برای تو می نالد

نمی دانی چقدر درون سینه ام اکنون درد است.

شب جمعه است دلم تنگ است

و شب، در انتظار معشوق دلتنگ است

نمی دانم

چه هنگامی تو می آیی

در آن هنگامه پر نور

آیا من خواهم بود

نمی دانم

خدا را بارها با ذکر می گویم

سر سجاده با تسبیح می خوانم

کمک کن تا اگر بودم

باشم

به همراه مولایم

به همراهش

درون جاده ای پر مهتاب

گام بر دارم

خدایا

مدد کن

تا اگر بودم

باشم

به دنبال قدم های پر نورش گام بر دارم

ببوسم خاک پایش را

...

خدایا

مدد کن

تا اگر بودم

باشم

...

انشا ء ا...

التماس دعا

یا حق




عباسی ::: جمعه 86/9/16::: ساعت 3:10 عصر

هو الطیف

بخوان ما را
بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت از
ذره ای ناچیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را علم را من هدیه ات
کردم
بخوان ما را منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو به تو
اینک صدایم
کن
رها کن غیر ما را سوی ما باز آ
منم پروردگار پاک بی همتا
منم زیبا که
زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید
تو
را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من
بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا من
خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا خدایی مهمانم کن
که
من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را
تو
خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق
هم
آهسته می گویم خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسب
های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن
بر من قسم بر نور هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما
دور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید تو خواندن نمی دانی
؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن
با خدای خود
توغیر از ما چه می جویی ؟
تو با هر کس به جز با ما چه می گویی
؟
و تو بی من چه داری هیچ ؟
بگو با ما چه کم داری عزیزم هیچ
!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید وگیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم
من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی زیباتر از خورشید
زیبایم
تویی والاتر از مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم
داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را ؟
مگر آیا کسی هم
با خدایش قهر می گردد ؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم من تو را از
درگهم راندم ؟
اگر در روز سختییت خواندی مرا
اما به روز شادیت یک لحظه هم
یادم نمی کردی
به رویت بنده من هیچ آوردم ؟؟
که می ترساندت از من
؟؟؟
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق
خود را
این منم پروردگار مهربانت خالقت
اینک صدایم کن مرا ، با قطره
اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای
دل شکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی
آیا عزیزم ، حاجتی داری ؟
تو
ای از ما
کنون برگشته ای ، اما
کلام آشتی را تو نمی دانی ؟
ببینم چشمهایت
خیس است آیا ، گفته ای دارند ؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک
وضویی کن
خجالت می کشی از من
بگو،جز من ، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی
صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن ،یک قدم با
تو
تمام گام های مانده اش ،با من
...

سهروردی

یا حق 




عباسی ::: جمعه 86/9/16::: ساعت 3:8 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :1349
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
عباسی
خدایا بلای من بزرگ شده و بد حالیم مرا از حد گذرانده و کارهایم دست مرا کوتاه کرده و کاری نکردم و زنجیرهای علائق مرا زمینگیر کرد و آرزویم دورم زندانیم کرد و دنیا با غرورش و نفسم با خیانتش و مسامحه ام مرا فریب داد
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<